حرف دویستو چهل و نهم.....دلم خواست بنویسم

ساخت وبلاگ

سلام وبلاگ

یادته اولین نوشته هام پر بود از ایموجی؟

اصرار داشتم انتقال بدم احساسمو به نوشته ها

ولی مدت هات که حتی از گذاشتن نقطه ته جمله هامم صرف نظر میکنم

اینکه خودم شنونده ی خودمم حس عجیبیه اینکه نیاز ندارم خودمو برای کسی اینجا توضیح بدم حس خوبی

این فیلم جدیده که شروع کردم

ونزدی

این ویژگی دختره که دلش حتی ذره ای برای قضاوت بقیه مهم نیس و حرف امشب معلمش که بهش گفت این یک «موهبته» حس جالبی بهم داد

دلم خواست منم همین باشم اگه چه نیستم

تمام زورمو میزنم ها تمام تلاشمو میکنم که خودم برای خودم باشم ولی نمیشه که نمیشه که نمیشه لامصب جون به جونم کنن برای خوشامد دیگران خیلی مواقع خودم نیستم!

چی بگم شاید رسمه رسم زندگی روی زمین

یجور عجیبی از وقتی مریخو دیدم دلم میخواد برم یه کره ی دیگه

یه ادمای دیگه یجور زندگیه دیگه

از سر کار بگم؟

از فرهاد چی؟

از اون چی!

نمیدونم اینقدر ذهنم شلوغه که نظم دادن به اینا حس خستگی میده بهم و فرار و خب غالبا هم در حال فرارم از همین افکار

حسین بهم پیشنهاد داد!

چه دنیای عجیبیه ناموسا

پیشنهادش رد کردم مطلقا و به خودم یاداور شدم در صورت وسوسه شدن برای قبول کردن این پیشنهاد حال نزاری دارم از این میزان ابلهیت این تایم وسعی کردم آدم باشم!

بارضا دوست شدم،نمیدونم هنوز زوده برای گفتن این ولی حس بدی به دوستی مون ندارم شاید دوستی خوبی باشه

با زهرا میخوام برم تهران یکی دو هفته دیگه

میخوام خودم برای خودم وقت بذارم!

وبلاگ کاش میفهمدیم تهش چه خبره،نه؟؟؟؟؟!

شایدم نه

یا حق

حرف شصتو نهم...زندگی بعد از کنکور...
ما را در سایت حرف شصتو نهم...زندگی بعد از کنکور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : niyazbano76 بازدید : 69 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 13:33