حرف دویستو شصت و یکم...مارگزیده

ساخت وبلاگ

سلام وبلاگ

الان میخوام برات از حس مار گزیدگی بگم

شنیدی که میگن مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسه من یه همچین حسی دارم تا میخواد یذره حس خوب دوست داشته شدن زیر زبونم مزه کنه از ترس اینکه نکنه قراره یهو تهی بشم و خالی از ترس اینکه نکنه قراره با حجم زیادی از غم رو به رو بشم میترسم و دیگه نصف حس خوبم رو میگیره و کوفتم میکنه

سلام دوباره اگه همین الان کسی تصمیم نگیره بیاد ویزیت بگیره میخوام ادامه بدم متن بالا رو بعد چند روز

اره شیفتم و طبق معمول هوس کردم بیام بریزم بیرون اون چیزایی رو که هیچ جایی جز اینجا نمیتونم بگم

اومدم از ترس برات بگم

از اینهمه هراسی که دارم

ابراز علاقه هایی که تو دهنم میماسه

وکلا دلی که زیادی میلرزه

نمیدونم خدا اصلا دوسم ئاره یا نه که این چیزا رو داره میذاره سر راهم-نمیدونم داستان چیه ولی میدونم برام شکست بسه دیگه

واقعا بسه

از ته قلبم از خدا میخوام حال همه رو خوب کنه ولی اون ته تهش منو هم یادش نره

باشه خدا؟؟!

خدایا میشه حالمو نگیری؟میشه عجزانه ازت بخوام حالمو نگیری

یا حداقل بیای توضیح بدی صریحا مشکلت با من چیه

منی که این گوشه ی دنیات نشستم دارم ماستمو میخورم با هیچ بنی بشری هم کار ندارم

باشه پس؟میشه من که اینقدر دختر خوبیم رو روزگار برام تلخ نکنی؟!

راستی وبلاگ از این حرفا گذشته بهت گفتم که ماشین دارم؟

اهوم بالاخره من الان چند ماهی میشع که ماشین دارم وبلاگ

و از این بابت خوشحالم میدونم که توام خوشحال شدی

یا حق

[ یکشنبه بیست و هشتم خرداد ۱۴۰۲ ] [ 13:3 ] [ سیلوانا ] [ ]

حرف شصتو نهم...زندگی بعد از کنکور...
ما را در سایت حرف شصتو نهم...زندگی بعد از کنکور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : niyazbano76 بازدید : 45 تاريخ : دوشنبه 2 مرداد 1402 ساعت: 13:53