حرف دویستو سیو هفتم....خواب مامان

ساخت وبلاگ

سلام وبلاگ بشدن نیاز داشتم احاسا همین الانمو با کسی به اشتراک بذارم

مامان الان که بیدار شدیم و دور هم جمع شدیم داشت خوابی که دیشب دیده بود رو تعریف میکرد و اون اصلا خبر نداشت دیشب چی به من گذشته

بذا اول خواب مامان رو تعریف کنم

مامان خواب دیده بود من و ما کلا هیچ کدوم خبر نداریم ولی یه مار خیلی خیلی بزرگ توی شبکه کولر خونه ما زندذگی میکنه و هدفش کلا نیش زدن منه

حواسش برای منه و منو هدف میگیره

از بالا خودشو میندازه روی من

تعریفایی که از مار میکنه و اینکه خیلی وقته هست منو به اینکه (ترجمه ) اس میرسونه و منی که دیشب وباره براش راهو باز کردم با اینکه تقریبا یه هفته اس دارم جوابشو نمیدم و باهاش سردم

از طرفی دیشب میثم بهم پیامی داد بس عجیب

میثمی که تا دیشب فقط و فقط یه رفیق بود برام یهو بی هوا برگشت گفت لبات خیلی خوشکله

قرار هم نبود لبای منو ببوسه یا پیشم نیست و نخواهد بود ولی کلا داستان رفاقتمون داشت به فاک میرفت که حالا شاید کنترلش کردم و جم شد ولی داستان اینه نمیدونم ماری که مامان دیده ترجمه اس یا میثم

و خودش فکر میکنه برمیگرده به امروز که قراره برم مشهد

هووووف خدا

دیشب منم کامل خواب رفتن به مشهد میدیدم و چیزایی که هیچج وقت نبوده

خدابخیر بگذرونه بهرحال

یا حق

حرف شصتو نهم...زندگی بعد از کنکور...
ما را در سایت حرف شصتو نهم...زندگی بعد از کنکور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : niyazbano76 بازدید : 84 تاريخ : چهارشنبه 8 تير 1401 ساعت: 19:24