حرف صد و هفدهم...ترس&شهامت

ساخت وبلاگ
سلام

 

به عمه زنگ زدم

با شنیدن صدام زد زیر گریه،درحالی که اون و من بلند بلند پشت تلفن  گریه میکردیم صیادو پیش میرفتم و قدم میزدم

فقط تونستم پشت تلفن حق حق کنم

دوسش دارم

چقد که ترسیدم از این چیزا تمام این دوسال

چقدر که دوری کردم

اینکه تو دل همه اون چیزاییم که دوسال ازشون فرار کردم بهم هم شهامت میده هم ترس
ترس و شهامت روبه رویی با مشکلات

خبر خوب این روزهای داغون اینه که دارم عمه میشم!

دارم هفته بعد میرم بجنورد برای .....

این هفته نتونستنم برم زنگ زدم کنسلش کردم،استنداپ دارم

خوشم میاد هیچ وقت هم کم نمیارما

بعد از تاتری که بازی کردم تو دانشگاه همه به عنوان یه شخصیت کمیک با توانایی بالا برای خندوندن و لبخند به لبهای ادما اوردن ازم تو انواع مراسمات استفاده میکنن...هه

اره خب من اینجوریم

اره خلاصه اخبار مهم ایناس فعلا

استند اپ،چهارشنبه های عجیب،عمه،رفتار محمد وقربون صدقه هایی که واقعا انتظارشو نداشتم(هنوزم شدیدا حس میکنم پای بابا در میونه،احتمالا باهاش صحبت کرده)،دلتنگی بی حد و نصاب برای بابا،روز مادر...،و بجنورد....

الا بذکرالله تطمعن القلوب....

یا حق

حرف شصتو نهم...زندگی بعد از کنکور...
ما را در سایت حرف شصتو نهم...زندگی بعد از کنکور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : niyazbano76 بازدید : 93 تاريخ : يکشنبه 26 اسفند 1397 ساعت: 12:38