صدو ده....روزگارم

ساخت وبلاگ
روزگارم میگذره

ولی سخت

ولی بد

ینی یجوریه اوضاع که فقط دلم خوشه به گذشتنش

چقد من 20 سالگی احمقانه داشتم

الان مثلا روزارو میشمارم برا روزی که.. اه ولش کن نمیخوام دیگه چیزی بگم

الان به یاد اون روز تو سایت دانشگاه صدا سیما میخوام لوکیشن و شرایط  همین لحظه مو به طور کامل توضیح بدم

الان رو تخت اتاق مهمان خوابگاه نشستم

پاهامودراز کردم لب تاب رو پامه

گشنمه ینی صدا های گاه و بی گاه شکمم داره اینو بهم یاداوری میکنه ولی دارم با زدن خودم به اون راه بهش اهمیت نمیدم

نه گرممه نه سردم

کسی تواتاق نیس

ویوو روبه روم تشکیل شده از یه یخچال که نمیدونم چرا درش به طورکاامل بازه

و البته به احتمال زیاد به برق هممتصل نیس

امروز کلاس فناوری رو خواب موندم

فدرا هم امتحان میان ترم دارم هم کلاس حضوری

از صب تا شب

برای هیچ کدوم تلاشی نکردم

الته اگه پیرینت گرفتن جزوه رو بشه تلاش حساب کرد چرا تلاش کردم

ولی خب با چرخوندم سرم  یسری برگه اچار که محتویاتش جزه کلاسی بغل دستم گذاشته شده ک رغبتی برای نگاه کردن بهشون نمیکنم

نعیما زنگ زد گفت داره میاد

ینی با ملیکا میاد

پس چندان هم بدرد نمیخوره اومدنش

و درضمن من هم کلاس  و امتحان دارم

پس استفاده خاصی نیمتونم بکنم

و دیگه اینکه چی میتونم بگممم

اممممم

دلم برا .... تنگ شده

این یه حقیقتیه که هر چقدم بجنگم نمیتونم انکارش کنم

ولی چه فایده

وقتی یاد اخرین صحبتا و اخرین رفتارا میفتم به خودم دلم ذهنم فکرم و هر چیزی که رد پایی از اون هست لعنت میفرستم

نمیدونم دیگه چی بگم

قصدم تخلیه خودم بود که خیلی وقته این اتفاق نیفتاده و الان هم همین طور بود مجددا

دیگه مهم نیس

بیخی

یا حق

حرف شصتو نهم...زندگی بعد از کنکور...
ما را در سایت حرف شصتو نهم...زندگی بعد از کنکور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : niyazbano76 بازدید : 100 تاريخ : جمعه 23 آذر 1397 ساعت: 21:24