حرف نودو سوم....دوباره تو

ساخت وبلاگ

بعد از کلی بحران الان اینجام

اخریش برمیگرده به بحران شدید فکری دیشبم

نمیدونم براتون پیش اومده یا نه ولی خب شده که بخوایین گاهی یه حرفی رو بزنین ولی نتونین...منظورم اینه یه چیزی رو که نباید بگین دلتون بخواد بگید

ینی ...ینی ...اصن بزا ملموس ترش کنم شده مثلا یکی که ارزوتونه صداتون کنه...صداتون کنه ینی اسمتو تایپ کنه با سه تا نقطه و منتظر باشه شما بگید بله ولی دلتون نخواد بگید بله

از عمق وجودت داد میزنی جان دلم....!ولی لعنت به شرایط پیش روت وقتی جان دلمو بله تایپ میکنی

فقط خود ادم میفهمه چه چیزایی رو تیکه تیکه میکنی تو دلت وقتی میگی بله ولی جوات بله نیس

بدتر میدونی چیه

بدتر اینه طرف حسابت منتظر همون بله باشه

ینی بجای اینکه اون مشتاق جواب "جان دلم "باشه تو مشتاق گفتن جان دلم باشی

دیشب جان دلم که نه....ولی وقتی صدا کرد اسممو طاقتم طاق شد گفتم جانم؟!!!

اخ اخ اخ وقتی برگشت گف چیشد،گفتم هیچی...حتی یه لحظه میخواستم بگم ببخشید اشتباه ارسال کردم ولی دیدم بدترش نکنم بهتره

خیلی روانم بهم میریزه وقتی باهاش حرف میزنم

تا دو روز بعدش نمیتونم خودمو جم کنم

لعنت به من ضعیف

لعنت

هه عاشق اون وقتی ام که گف تو رو خدااا فک کن من محمدم نظرت چیه...یا وقتی گف میخوام از این به بعد دیگه همهههههه چیزو بهت بگم تا کمکم کنی .......و عاشق خودمم وقتی باز، زور دلم به کلمات ساخته شده توسط عقلم چربید و گفتم من نوکرتم هستم!

واقعا کی هست دیگه روی زمین که اینقد کلماتم براش از عمق وجودم بلند میشه....واقعا کی؟؟؟

مگه من چندبار قراره به دنیا بیام که اینه اوضاعم

چرا همیشه قایمکی دل میبندم ،دل میبازم ،شکست میخورم،غصه میخورم....

اره من خیلی خوبم الان ینی من خیلی قویم اره الان من مدال میخوام ...نهههههههههههههه 

از هیچ کدوم خبری نیس

یه روزی از اینهمه حجم درون ریزی خفه میشم،میمیرم از این تنهایی عاشقانه ساختن و خراب کردن و ویرون کردنشون روی خودم

این روزا کارم به جایی رسیده که هر ادمی از کنارم میگذره تصور میکنم از من خوشبخت تره،حالش بهتره

به همه حسودیم میشه

مخصوصا اونی که دیشب داشتم ازش تعریف میکردم برای...تعریف میکنم چون اون دوست داره...تعریف میکنم چون اون خوشش میاد...خودم میمیرم ولی اینقد ازش تعریف میکنم تا اون لبخند بزنه...اون  هیچ چیز بهتری از من نداره ولی اینقد برای ... بردمش بالا که انگار از همه دخترای عالم سره...فقط چون میدونم اون خوشش میاد...اخ

چه زندگی اشغالی دارم من واقعا

[خدایا لطفا تا وقتی فارق نشدم به پستای من سر نزن نخون کامنت نزار قضاوتتم نکن

ناشکری های مضخرف زیاد میکنم حرفای چرت زیاد میزنم..بدبخت تر از خودم هارو نمیبینم...اصن سرتاسر اشکالم...خدایا میگم که خالی شم تو به دل نگیر تو جدی نگیر تو اهمیت نده]

عجب غروب کثیفی داره تهران

یا حق...!

حرف شصتو نهم...زندگی بعد از کنکور...
ما را در سایت حرف شصتو نهم...زندگی بعد از کنکور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : niyazbano76 بازدید : 84 تاريخ : پنجشنبه 14 دی 1396 ساعت: 22:25